دختری که مجیدی به خاطرش از استقلال رفت
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 فتح‌الله‌زاده از آخرین مکالمه اش با مجیدی گفت: شاید شما از من راضی باشید اما من از خودم راضی نیستم. در زمین مدام به فکر “تیام” هستم و وقتی توپ را می‌گیرم چشمان “تیام” جلوی چشمانم می‌آید. احساس می‌کنم مجیدی با این تفکرات تمرکزش را در زمین از دست می‌دهد. 

 

ا


حمله تند کریمی به معمارزاده در رختکن !!

 

پرسپولیس در بازي با صنعت نفت آبادان به وسیله اشتباهات بچگانه دروازه بان خود چهار گل از نفت آبادان خورد تا دنیزلی دومین شکست در کارنامه اش را در قامت سرمربی جدید این تیم ببیند اما این شکست تحقیرآمیز باعث شد تا بازیکنان و کادر فنی پرسپولیس میثاق معمارزاده را مورد انتقاد شدید قرار دهند. 

در نیمه اول این دیدار که با شکست 3 بر یک پرسپولیس خاتمه پیدا کرد دنیزلی با چهره ای برافروخته در رختکن حاضر می شود و بازیکنانش را از دم تیغ می گذراند. دنیزلی با فریادهای خشم آلود خود بازیکنان و مخصوصا دروازه بان تیم را مورد هدف قرار می دهد. در این لحظه مترجم مربی ترک تبار پرسپولیس سعی می کرد خیلی آرام حرف ها را به بازیکنان انتقال دهد اما دنیزلی از او می خواهد با همان شدت حرف هایش را برای بازیکنان ترجمه کند. 

البته خود بازیکنان هم می توانستند متوجه شوند که دنیزلی در حرف هایش و صدای بلندی که از گلویش خارج می کرد چه می گوید. دنیزلی بعد از آن بازیکنان را با یک حمله برای شروع نیمه دوم بدرقه می کند: «شماها مغزتان را از دست دادید؟ بروید و بازی تان را انجام دهید». 

در نیمه دوم روند پرسپولیس مطابق چند بازی گذشته تغییر می کند و پرسپولیس باوجود برتری اش روی محوطه جریمه نفت نمی تواند نتیجه را عوض کند و سوت پایان بازی با اعلام شکست پرسپولیس به صدا درمی آید. 

همزمان با سوت پایان بازی فونیکه سی ستاره بی چون و چرای نفت در این بازی به سمت کاپیتان پرسپولیس می رود و از او می خواهد پیراهنش را با او تعویض کند. کریمی درخواست مهاجم سه گله نفت در این بازی را قبول می کند و پیراهنش را تعویض می کند اما پیراهن را بر تن نمی کند. 

کریمی درحالی که پیراهن شماره 11 فونیکه را روی دوشش انداخته توسط هواداران آبادانی تشویق می شود و برای تشکر از انها دستش را تکان می دهد اما قسمت جالب داستان جایی است که کاپیتان عصبانی پرسپولیس وارد رختکن می شود. 

در سکوت مطلق رختکن که بازیکنان سعی می کردند حتی لوازم خود را بدون ایجاد صدایی جا به جا کنند ورود علی کریمی مصادف می شود با ایجاد یک حادثه برای گلر پرسپولیس. میثاق که سر خود را در آغوش گرفته و سعی می کرد نگاهش به نگاه بازیکنان نیفتد با صدای کریمی از جای خود بلند می شود. 

كریمی پیراهن فونیکه سی را به سمت میثاق پرتاب می کند و در ادامه به او می گوید: «پیراهن فونیکه را یادگاری داشته باش تا یادت نره امروز چه کار کردی!» 

میثاق دوباره می نشیند و سرش را دوباره به زیر می اندازد. بازیکنان در تمام این لحظات تنها ناظر این صحنه بودند و هیچ کس نتوانست در این زمان کلمه ای را به زبان بیاورد. بازیکنان منتظر حضور دنیزلی بودند تا او بازهم آنها را مورد هدف قرار دهد اما دنیزلی با حضورش در رختکن بدون بیان کوچک ترین حرفی با بازیکنان، دستور خروج از رختکن را صادر کرد. 

 







 

دختره: 
اوایل ترم بود.صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه. 

چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون. 

سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از پسرای آس و خوشتیپ کلاس جلو نشسته! 

یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد! 

با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم: 

کرایه ی آقارو هم حساب کنید! 

پسره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه ... 

اجازه بدین خودم حساب میکنم و این حرفا! 

منم که عمرا این موقعیتو از دست نمیدادمو کوتاه نمی اومدم! 

می گفتم به خدا اگه بزارم!تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده! 

همه شم میدیدم نیشِ راننده بازه! خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم، 

بعدش گفت : چطوره با این پونصدی کرایه ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟! 

یهو انگار فلج شدم.آخه پول دیگه ای نداشتم! 

الکی سرمو کردم تو کیفمو وقت کشی تابلوُ که دیدم آقای خوشتیپ 

کرایه ی جفتمونو حساب کرد!ولی از خنده داشت میترکید! :| 

داشت گریه ام می گرفت که اس.ام.اس داد و گفت: 

پیش میاد عزیزم ناراحت نباش! موافقی ناهارو با هم بخوریم؟! 

حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم! 

خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم : باشه !! 

این شد که ما چند ماهه باهم دوستیم 

ولی یه بار که گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو "مستضعف" سیو کرده ..!
 

 







 عشق سر کوچه ... 


دستشو گرفت و محکم بغلش کرد. اونم چشماشو بست و خودشو تو بغلش رها کرد و با صدای 


نفساش که تندتر و تندتر می شد از حال رفت. 


چند روز بعد پسش زد و رفت دنبال یه عشق تازه!!! 


عشق تازه؟! 


عشق ؟! 


چه واژه ی غریبی! کی می گه اینا عشقه؟ کی معنی واقعی عشقو می دونه؟؟؟ 


این عشق هایی که سر کوچه شروع می شه و ته کوچه تموم می شه! 


کی می گه من عاشقم و جونم رو قربون معشوقم می کنم. کی می گه اگه تو با من نمونی من می 
میرم. 


هر کی گفته بدون که داره بزرگترین دروغ عمرشو می گه! وقتی باهاش حرف می زنی فکر می 
کنی که دوست داره اما دریغ که به غیر از تو با عشقای دیگه ای هم حرف می زنه. 


بعدم یه روز دست رد به سینه ات می ذاره. 


یا تو کی می گی عاشقی چرا نگاه های پر عشوه رو دنبال می کنی ؟! 


مگه تو عاشقش نیستی پس چرا با عشوه ی یکی دیکه از خودت بی خود می شی. 


چرا با خنده های یکی دیگه می خندی . اما با چشم گریون عشقت گریه نمی کنی. 


چرا تو که عاشقی بی وفایی می کنی ؟ 


تو دوستش نداری اینو همه می دونن اما می خوای چند روزی باهاش باشی و بعدش هم ... 


بلبل عاشق نیست که دم به دم فریاد می زنه و می گه من عاشق گلم . به خدا بلبل عاشق نیست. 


عاشق پروانه ست که توی آتش عشقش می سوزه و دم بر نمیاره. 


هیچ کس نمی فهمه که دل پروانه چه قدر عاشقه؟ تنها پروانه ست که جونشو مِهرِ شمع می کنه، 


نه مثل بلبل که با هر گلی می آمیزه و روی هر شاخه ای آواز عشق سر می ده. 


دریغا! 


عشق تو نگاه های پر هوس نیست. عشق تو دستای گرم نیست. عشق تو بستر آلوده به خون 
نیست. 


عشق تو چشم های بی قراره. عشق تو نگاه های منتظره. عشق تو شرمی که حتی نگاهش رو از 
محبوبش می دزده. عشق تو همراهی با یاره. 


عشق تو حرفایی که هیچ وقت زده نمی شه....







در دنیا دو تصویر برای من زیباست، تصویر گل و تصویر مادرم. (بالزاک) 

تار و پود روح مادر را از مهربانی بافته اند. (امرسون) 

مادر شاهکار طبیعت است. (گوته) 

مادر سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است. (بتهوون) 

یک بوسه مادر من بود که مرا نقاش کرد. (رافائیل) 

شاید یک مادر بتواند با فرزند بالغ خود مخالفت کند اما هرگز نمی تواند در برابر کودک خردسالش که بازوان کوچکش رابه سویش دراز کرده تا او را درآغوش بگیرد مخالفت کند. (ماریا فون تراپ) 

وقتی مردم از شغلم می پرسند می گویم: قبل از هر چیز من یک مادرم. 

(فرزندان شما نماینده افکارتان هستند آنان در حکم جملاتی هستند که عقاید شما را بیان می کنند. (ژاکلین جکسون) 

(مادر واسطه ای است که از طریق وی کودک نورسیده وجود خود را به صورت یک انسان اجتماعی متحول می کند.(بیتا رانک) 

زمانی که یک مادر به فرزندش نگاه می کند که آرام در میان عروسکهایش به خواب رفته است، 

به این فکر می کند که فردایشان هرچه قدر هم زیبا باشد هرگز نمی تواند جای آن لحظه ناب را بگیرد. (ژوآن بینز) 

یادم می آید وقتی ساعت دو نیمه شب با صدای کودک گرسنه ام از خواب برمی خواستم از دیدار دوباره اش تمام وجودم لبریز از شادی و عشق میگشت . (مارگارت درابل) 


ناگهان عشق چون موجی در وجودم پیچید و وادرام کرد تا به سوی گهواره بروم و آن موجود کوچک و معصوم را در آغوش بگیرم. (روزی توماس)






صفحه قبل 1 ... 51 52 53 54 55 ... 58 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.