همه جوره ....
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 تهران، پایتخت ایران با جمعیتی در حدود 14 میلیون نفرهجدهمین شهر پرجمعیت جهان و بیست و هفتمین شهر بزرگ دنیاست. پایتخت ایران نیز مانند سایر کلان شهر های دنیا دارای مشکلات فراوانی از جمله آلودگی هوا، ترافیک، فقر و ... است اما امروز از زاویه ای دیگر به شهر دود و دیوار نگاه میکنیم. تهران امروز شهری مدرن بحساب میاید که در کنار زندگی سخت عده ای از ساکنانش، بعضی در اوج لذت از  امکانات آن استفاده میکنند. باهم به تماشای این پایتخت دوست داشتنی مینشینیم

                    

 
 
 






 بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می گوید: فردا به فلان حمام در فلان شهر برو و کار روزانه ی حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد.


ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد. دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله ی دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و...

حمامی گفت: این نیز بگذرد.

یکسال گذشت... برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری ها پول می گیرد. مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری.

حمامی گفت: این نیز بگذرد...

دو سال بعد هم خواب دید، این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید! وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست، در بازار تیمچه ای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ شهر است.

به بازار رفت و آن مرد را دید گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه ای شده ای.

حمامی گفت: این نیز بگذرد.

مرد تعجب کرد گفت: دوست من، کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟ چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری در آن شهر رفت ولی او آن جا نبود. مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد اکنون او پادشاه است.

مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی آن شهر شد. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت: خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می بینم.

پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد.

مرد شگفت زده شد و گفت: از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟

ولی مرد در سفر بعدی که به دربار پادشاه مراجعه کرد، گفتند: پادشاه مرده است! ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد؛ 

مشاهده کرد بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده نموده، حک کرده و نوشته است:
این نیز بگذرد!

هم موسم بهار طرب خیز بگذرد

هم فصل ناملایم پاییز بگذردگر ناملایمی به تو کرد از قضا

خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد






  

 

 

 

 

 

 

 

 

 








 

روز 12 فروردین ماه بود که خبر درگذشت «عسل بدیعی» به دلیل مسمومیت دارویی در بیمارستان لقمان منتشر شد.

 

بلافاصله پس از انتشار این خبر، برخی سایت‌ها شروع به شایعه‌پراکنی راجع به دلیل فوت این هنرمند کردند و تلاش کردند تا مرگ «عسل بدیعی» را به گونه دیگری جلوه دهند.

 

در این میان «سید عزت‌الله ضرغامی» رئیس سازمان صداوسیما ضمن انتشار پیام تسلیت به خانواده مرحوم بدیعی، «سید تقی سهرابی» مدیر کل روابط عمومی سازمان صداوسیما را نیز مامور کرد که در کنار خانواده ایشان پیگیر مسائل مربوط به وی باشند.

 

سید تقی سهرابی که در همه موارد در ارتباط و همراه خانواده بدیعی بوده است، در گفت‌وگو با فارس گفت: تمام شواهد و قرائن موجود نشان می‌دهد که مطالب منتشر شده در خصوص شایعات درباره مرگ مرحوم عسل بدیعی کذب محض است.

 

مدیر کل روابط عمومی رسانه ملی با اشاره به توجه ویژه رئیس سازمان صداوسیما به هنرمندان و دستور مکرر برای پیگیری مسائل و مشکلات آنها افزود: مرحوم بدیعی که در سال‌های فعالیت هنری خود با ایفای نقش‌های ارزش‌مدار در سریال‌های ماندگار و فیلم‌های تلویزیونی حضور موثری داشت، جایگاه ویژه‌ای مانند همه هنرمندان در رسانه ملی دارد. بنا بر این طبیعی است که وضعیت ایشان برای ما مهم باشد به نحوی که شخص رئیس سازمان برای وی پیام تسلیت دادند و صدور همین پیام در این سطح نشان روشنی از کذب بودن اخباری است که خلاف واقعیت در مورد این هنرمند در روزهای اخیر منتشر شد.

 

وی ادامه داد: پس از اینکه خبر بستری شدن خانم بدیعی در بیمارستان لقمان به ما داده شد، به این بیمارستان مراجعه و پیگیر موضوع شدیم که در همان بدو امر پزشکان معالج موضوع خودکشی را منتفی دانستند.

 

سهرابی تصریح کرد: پس از بررسی‌های کامل پزشکی مشخص شد که نخاع وی از پشت گردن دچار ضایعه شده و همین موضوع منجر به مرگ مغزی وی شده است.

 

وی ادامه داد: به گفته خانواده وی مرحوم بدیعی حتی سابقه قبلی بیماری قلبی هم نداشته است و روز حادثه نیز به خانواده‌اش اعلام می‌کند که حالش خوب نیست و دچار سردرد شدید و تهوع است. پس از اینکه بیماری ایشان ادامه پیدا می‌کند، از طرف خانواده به بیمارستان منتقل می‌شود که در بیمارستان اول ظاهرا تشخیص مسمومیت داده می‌شود و اعلام می‌کنند که خانم بدیعی باید به این بیمارستان منتقل شود.

 

سهرابی اظهارداشت: این انتقال و اعلام تشخیص‌های چندگانه که در مراحل اولیه درمان هم طبیعی است موجب بروز این شایعات شد.

 

وی گفت: همان‌طور که همه حاضران در مراسم تشییع دیدند، خانم بدیعی روز اول فروردین نیز متنی کاملا امیدوارانه و حاوی برنامه‌ریزی برای سال جدید نوشته بود و انتصاب چنین مواردی به وی قطعا چیزی جز آزردگی روح وی را در پی نخواهد داشت.
 
 






 




          
          
          
           






 گاهی حــــرف ها وزن ندارد …


ریتم ندارد …

آهنگ ندارد …

اما خوب گوش کن …

درد دارند …

 

 

چـقــدر بـگـــویـم ؟

 


قــرص آرامـم نـمـــی کــنــــد !!!

 


آغـــوش تــ ــ ـــو

 

تـنـهــــا آرام بـخـش  مـــــن اسـت

 

 


نمی‌دانم چه سرّی دارد!
اسم كوچكم هزار بار هم گفته شود
به پای یك بار گفتن تو نمی‌ رسد...




دستانت رو دور گردنم حلقه کن 

این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛ باور کن 



هیچ می دونستی
زیباترین عاشقانه‌ای که واسم گفتی
وقتی بود
که اسمم رو با «میم» به انتها رسوندی؟!



کل دنیا را هم که داشته باشی...
باز هم دلت می خواد...
بعضی وقت ها... فقط بعضی وقت ها...
برای یک لحظه هم که شده...
همه ی دنیای یک نفر باشی...!





بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه
محکم بغلت کنه
بذاره اشک بریزی راحت شی
بعد آروم تو گوشت بگه:«دیوووووووووووووونه من که باهاتم»
 





گفتی که ما به درد هم نمی خوریم!..
اما هرگز نفهمیدی...
من تو را برای دردهایم نمی خواستم..



 
جسارت میخواهد

نزدیک شدن به افکاردختری که

روزها

مردانه بازندگی می جنگد

اماشبها...

بالشش از هق هق های دخترانه خیس است.
 







 وقتی پای خلاقیت در میان باشه انسان خلاق می تونه حتی از چیزهای ساده و پیش پا افتاده استفاده کرده و دست به هنرنمایی بزند. تصاویری که مشاهده می کنید حاصل کار هنرمندی است که با استفاده از چوب کبریت های سوخته و شعله ایجاد شده توسط آن، صحنه های جالبی رو خلق کرده است.

 

 
 






 کشور پرتغال به عنوان غربی ترین کشور سرزمین اصلی اروپا شناخته می شود و تنها یک همسایه دارد که آن هم اسپانیا است.















 خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟
    خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟
    خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟
    
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
    
بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می داد
    تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و
    به محـــل زندگیش بازگردد.
    
روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت...
    شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی....!
    دخترک وارد حیاط امامزاده شد...خسته... انگار فقط آمده بود گریه کند...
    دردش گفتنی نبود....!!!!
    
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد...وارد حرم شدو کنار ضریح
    نشست.زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن...
    چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد...
    خانوم!خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!!
    
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود را
    به خوابگاه برساند...به سرعت از آنجا خارج شد...وارد شــــهر شد...
    امــــا...اما انگار چیزی شده بود...دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
    انگار محترم شده بود... نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!
    احساس امنیت کرد...با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب
    شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود!
    یک لحظه به خود آمد...
    
دید چـــادر امامــزاده را سر جایش نگذاشته...!







 

 






صفحه قبل 1 ... 10 11 12 13 14 ... 187 صفحه بعد

CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.