این اروپایی‌ها عجب خُل‌هایی هستند!
 
لینکستان
 
درباره ما


مهران
با سلام خدمت همه ي بازديدگننده هاي خشگل و خوشمزه! من اين وبلاگ رو در تاريخ 1390/11/08 ايجا د كردم و هدفم جمع آوري جديدترين مطالب انتشار شده در اينترنت هستش.از جمله عكس ، خبر ، داستان ، موزيك ، جك و اسمس و ..... در واقع اين وبلاگ يه وبلاگ تفريحيه و اميدوارم از بودن در اين وبلاگ لذت كافي رو ببريد. هميشه شاداب باشيد و خشگل و از همه مهمتر خوشمزه. با تشكر،مدير وبلاگ ، مهران.
ایمیل : ReMe_love@ymail.com



 

 ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. 

یک دانشجوی دختر با موهای قرمزکه از چهره‌اش پیداست اروپایی است، 

سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. 

سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، بلند می‌شود تا آنها را بیاورد. 

وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، 

احتمالا اهل ناف آفریقا (با توجه ...به قیافه‌اش)، آنجا نشسته 

و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! 

بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را 

در وجود خودش احساس می‌کند. اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد 

و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی 

و حریم خصوصی آشنا نیست. 

او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی 

برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد. 

در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند 

و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. 

جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد. 

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ 

این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود. 

به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، 

هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد 

و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛ 

مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند. 

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. 

زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. 

و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان 

روی صندلی پشتی می‌بیند، و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است. 


توضیح پائولو کوئلیو: 

من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که 

در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند 

و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. 

داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم 

که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند 

و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. 


چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، 

وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ 

مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است، 

در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد، 

و هم‌زمان می‌اندیشید: «این اروپایی‌ها عجب خُل‌هایی هستند!»

 

 

 

 







-

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








CopyRight © 2011 - 2012 hamehjore Group , All Rights Reserved
تمامی حقوق متن ها، تصاویر مربوط به این سایت می باشد و استفاده از آن ها با لینک دادن به سایت مجاز می باشد.